*********
هند، ایران و روسیه ماه آینده برای راهاندازی یک مسیر ۷۲۰۰کیلومتری تجاری با هم دیدار میکنند. این مسیر جایگزینی ارزانتر و کوتاهتر برای مسیر سنتی کانال سوئز است.
به گزارش اسپوتنیک به نقل از تسنیم ، مسیر حملونقل بین المللی شمال ــ جنوب یک شبکه چندحالتی از مسیرهای دریایی و ریلی است که اقیانوس هند و خلیج فارس را از طریق ایران با روسیه و اروپای شمالی مرتبط میکند.
این پروژه بهدنبال پروژه چند تریلیون دلاری «یک کمربند، یک راه» چین بهوجود آمد. این دو مسیر در داخل ایران به هم برخورد میکنند.
دهلینو فعالانه پذیرای تهران بوده و اهمیت زیادی به این مسیر میدهد، ایران هم آن را قبول کرده است.
این
مسیر پس از عملیاتی شدن به هند امکان میدهد تا کالاهایش را از طریق دریا
به بندرعباس بفرستد. از آنجا به بندرانزلی در ساحل دریای خزر منتقل میشوند
و بعد با کشتی به آستاراخان روسیه میروند، سپس با قطار به اروپا منتقل
میشوند.
این مسیر زمان و هزینه تحویل کالاها را 30 تا بیش از 40 درصد
کاهش میدهد. در مقایسه با کانال سوئز، این مسیر جدید زمان انتقال را از
بمبئی به مسکو به 20 روز کاهش میدهد. ظرفیت تخمینی این مسیر 20 تا 30
میلیون تن کالا در سال است.
وزیر صنعت و تجارت هند در روز شنبه با هیئت نمایندگان تجاری
روسیه در دهلینو دیدار کرد و گفت: «تمام مسائل مربوط به عملیاتی شدن این
مسیر جدید هرچه زودتر حل خواهند شد».
دولت در بیانیهای اعلام کرد هند، روسیه و ایران در 23 نوامبر یک دیدار سهجانبه خواهند داشت تا هرچه زودتر مسیر را عملیاتی کنند.
وزیر
صنعت و تجارت هند گفت: «این مسیر حملونقل بین المللی شمال ــ جنوب
کوتاهترین مسیر حملونقل چندگانه است که اقیانوس هند و خلیج فارس را به
روسیه و اروپای شمالی متصل میکند».
هند باید برای دسترسی به منابع
آسیای مرکزی کالاهایش را از طریق چین یا اروپا منتقل کند. مسیرهای چین و
اروپا طولانی، گرانقیمت و زمانبر هستند. ایران عملیترین راه است.
هند سعی دارد بندر استراتژیک چابهار در جنوب شرقی ایران را هم به این مسیر متصل کند.
هفته
گذشته مقامات ارشد سه کشور در تهران بر سر موضوع راهاندازی بندر چابهار
دیدار کردند. این اولین دیدار سهجانبه شورای هماهنگیهای قرارداد بندر
چابهار بود که باعث بهبود و توسعه اقتصادی افغانستان و منطقه میشود.
برای کشور بستهای مانند افغانستان، این مسیر جدید یعنی باز شدن راهی برای میلیاردها دلار تجارت و کاهش وابستگی این کشور به خارج.
اقتصادنیوز: نشریه «فایننشال تایمز» نوشته هیچیک از کشورهای اروپایی حاضر به میزبانی ساز و کار مالی ویژهای که قرار است برای تسهیل روابط مالی میان ایران و اتحادیه اروپا ایجاد شود، نیستند.
به گزارش اقتصادنیوز به نقل ارفارس، نشریه «فایننشال تایمز» بامداد دوشنبه (به وقت تهران) از بیمیلی کشورهای عضو اتحادیه اروپا درباره میزبانی از ساز و کار مالی ویژه ارتباط با ایران خبر داده و نوشته است که این مسئله به مانع تازهای برای ایجاد این ساز و کار بدل شده است.
اتحادیه اروپا از چند ماه پیش اعلام کرده برای مقابله با تحریمهای آمریکا علیه ایران، قصد دارد یک کانال ویژه پرداخت مالی ایجاد کند که امکان ادامه همکاری اقتصادی با ایران را فراهم کند. در حالی که قرار بود این کانال پیش از اجرایی شدن دور دوم تحریمهای آمریکا در روز ۱۳ آبان اجرایی شود، اما به نظر میرسد این ابتکار فعلا با موانعی مواجه است. یک دیپلمات اروپایی هفته پیش گفت این ساز و کار پیش از اجرایی شدن تحریمهای آمریکا رونمایی میشود، اما فعلا عملیاتی نخواهد بود.
فایننشال تایمز در این مورد نوشته است: «دیپلماتهای اروپایی به فایننشال تایمز گفتند هنوز چند مانع برای اجرایی کردن این طرح باقی مانده، از جمله بیرغبتی کشورهای عضو برای میزبانی از این ساختار جدید مالی. دیپلماتها میگویند در نشستهای کمیسیون اروپایی که با هدف تدوین پاسخی برای تحریمهای ایالات متحده برگزار شد، مقامها در مورد اینکه چطور هیچ عضوی مایل نیست مقر این ساز و کار جدید مرتبط با ایران باشد، صحبت کردند.»
یک مقام اروپایی در این مورد گفته «هیچیک از دولتهای اتحادیه اروپا نمیخواهند با کانال ویژه پرداخت، از ایالات متحده عبور کنند.» دیپلمات دیگری هم گفته «اینطور نیست که کشورهای عضو برای این کار صف کشیده باشند.»
به گفته دیپلماتها، کشورهای اروپایی نگران هستند در صورت میزبانی از این ساز و کار، آمریکا آنها را به صورت سیاسی یا حتی با اعمال تحریمهای بیشتر، جریمه کند.
با این وجود، این دیپلماتها تأکید کردهاند که ممکن است تلاشها برای مقابله با تحریمهای آمریکا پیش از اینکه دور تازه تحریمها اجرایی شود یا اندکی پس از اعمال آنها، به نتیجه برسد. هدف از این تلاشها، فراهم کردن ادامه فروش نفت ایران است.
«دونالد ترامپ» رئیسجمهور آمریکا که از زمان رقابتهای انتخاباتی وعده داده بود از توافق هستهای با ایران خارج میشود، اردیبهشت ماه امسال این وعده را عملی کرد و با نقض قطعنامه شورای امنیت سازمان ملل متحد و بیتوجه به خواست متحدانش، به صورت یکجانبه به مشارکت آمریکا در این توافق پایان داد.
اتحادیه اروپا با بیان اینکه خواهان ادامه اجرای توافق هستهای با ایران است، گفته تلاش میکند تا ساز و کاری را برای تضمین ادامه فروش نفت ایران و ادامه روابط تجاری میان طرفین، ایجاد کند. با این وجود، در ماههایی که از خروج آمریکا از توافق هستهای میگذرد، بسیاری از شرکتهای اروپایی از بیم تحریمهای آمریکا، بازار ایران را ترک کردهاند.
محمود واعظی رییس دفتر نهاد ریاست جمهوری در دومین روز از سفر خود به
خوزستان وارد شلمچه شد و از نزدیک در جریان زیرساخت ها و ارائه خدمات به
زوار قرار گرفت. وی ضمن گفت و گو با زوار و موکب داران نسبت به موانع مطرح
شده دستوراتی را صادر کرد.
حضور محمود واعظی با ورود مرتضی بانک دبیر شورای عالی مناطق آزاد و ویژه
اقتصادی و مشاور رییس جمهور همراه بود و در جلسه اربعین شرکت کردند.
نامه استعفای آقای آخوندی حاوی نکته مهمی است و آن اینکه آخوندی با تاکید مجدد بر گزارههای حقوق مالکیت، بازار آزاد و حاکمیت قانون، مجددا ارادت خود را به ساحت قدسی(!) نولیبرالیسم نشان میدهد.
سرویس سیاست مشرق - روزنامهها و جراید در بخش سرمقاله و یادداشت روز به بیان دیدگاهها و نظریات اصلی و اساسی خود میپردازند؛ نظراتی که بیشتر با خط خبری و سیاسی این جراید همخوانی دارد و میتوان آن را سخن اول و آخر ارباب جراید عنوان کرد که اهمیت ویژهای نیز دارد. در ادامه یادداشت و سرمقالههای روزنامههای صبح کشور با گرایشهای مختلف سیاسی را میخوانید:
*********
محمد ایمانی در کیهان نوشت:
برخی مدیران متاسفانه در چند سال اخیر، همپای مقاومت جانانه و پیروزی و پیشرفتهای جمهوری اسلامی حرکت نکردهاند. دولت در حالی که باید برای پیروزیهای دیپلماتیک در منطقه خیز بردارد، درگیر ستاد نابسامان خود است. دولت ترازِ جمهوری اسلامی نمیتواند با برجام تمام شود یا دستخوش تسویه حساب دو حزب ائتلافی در درون خود گردد. نقشه دشمن در اوج اقتدار ایران، دامن زدن به تصویر بیثباتی است و عجیب اینکه محافلی در درون دولت به این تصویر دامن میزنند.
1- آنچه از جبهه دشمن میبینیم، سرشار بشارت است. حاکم شدن سفیهانی
مانند بن سلمان در ریاض و بروز تدریجی عواقب سکانداری آنها، بشارتی بزرگ
دارد؛ اینکه ستون سیاستهای آمریکا در منطقه، در معرض انتحار و انهدام
درونی است. مکمل این بشارت، ترامپ است. قبلا وقتی مقامات آمریکا و عربستان،
یکدیگر را برای تصمیمات راهبردی ملاقات میکردند. اما حالا کار آن قدر
مبتذل شده که پمپئو برای خلاصی سعودیها از شر افتضاح قتل خاشقجی به ریاض
میرود. وزارت خارجه و استخبارات سعودی ادعا میکردند در معادلات مهم منطقه
از افغانستان وعراق تا سوریه و لبنان و یمن و قطر تعیینکنندهاند. حالا
اما از کثرت شکست و سردرگمی، گرفتار پروندههایی مثل خاشقجی و گروگانگیری
نخستوزیر لبنان شدهاند. تا چند سال قبل، عربستان و ترکیه هم آهنگ با نقشه
صهیونیسم مسیحی میخواستند عراق و سوریه را از جبهه مقاومت جدا کنند. اما
وقتی داعش به عنوان پیمانکار نقشه تجزیه، زیر پای رزمندگان مدافع حرم له
شد، آنها با یکدیگر گلاویز شدند. در ماجرای کودتا در آنکارا، رژیم سعودی
جزو متهمان بود و پرونده خاشقجی، دستمایه انتقام اردوغان از عربستان شده
است.
2- شاهکار گروگان گرفتن سعد حریری در ریاض و شوراندن همه لبنان
علیه خود، کم از ماجرای خاشقجی نداشت و زوال تدبیر را در ریاض نشان داد.
رفتار توهین آمیز عربستان با حریری و تحقیرعربستان توسط ترکیه در حالی است
که آنها درپوشش «دوستان مردم سوریه»(!)، جبهه حمایت از گروههای تروریستی را
تشکیل داده بودند. آیا این روند، عبرت آموز نیست؟ جبهه مقاومت با ایستادگی
در شرایط سخت توانست جبهه آمریکا را که توانسته بود جنگ را تا کنار مرز ما
بکشاند، گرفتار آشفتگی و درگیری کند. آنها به سربالایی مقاومت خوردند که
بر صورت هم پنجه کشیدند. پاییز 96 در حالی که 25 میلیون زائر شیعه و سنی و
مسیحی و...، با راهپیمایی اربعین، جنازه داعش که نه، هیمنه آلسعود و
آمریکا و اسرائیل را زیر پا میگذاشتند، تدبیر عربستان به گروگانگیری و ضرب
و شتم سعد حریری ختم شد. آیا این روند، اتفاق کوچکی است؟
3- گزارش خبرنگار BBC از لبنان خواندنی است که آبان 96 نوشت
«راننده لبنانی از ولیعهد عربستان با عبارت یا عیبالشوم (ای لکه ننگ) و
طفل مجنون یاد میکرد. این احساس بسیاری از لبنانیها نسبت به عربستان است،
فارغ از اینکه هوادار کدام جریان سیاسی یا مذهبی باشند. برای همه قطعی شده
که نخستوزیرشان دست سعودیها اسیر است. در عین حال، بر این باورند که این
سناریو، شکست خورده است. آگاهان امور منطقه تقریبا همصدا هستند که نقشه بن
سلمان شکست خورده؛ قرار بود هواداران سعد حریری مثل 13 سال پیش به
خیابانها بریزند و علیه دخالت ایران و سلطه حزبالله بشورند! اما نهتنها
چنین موجی راه نیفتاد، بلکه جریان مستقبل که حریری در رأس آن است و اکثریت
اهل سنت را نمایندگی میکند، با جریانهای سیاسی مخالف عربستان همصدا شد.
این جریان با اینکه همواره پایگاه سعودیها بود، اکنون در بدنه و بخش
عمدهای از رهبریاش ، نشانههای دلسردی از عربستان را نشان میدهد...
نتیجه فراخواندن حریری به ریاض و اعلام استعفای او، دلزدگی دوستان عربستان
در لبنان بوده و تقویت جایگاه حزبالله، تا آنجا که هم آنان که در مراسم
اربعین شرکت جستند، به سیدحسن نصرالله لبیک گفتند و هم جوانانی که در
عشرتکده با آواز خواننده رقصیدند که میخواند؛ اذا ما بترده السعودیه
بالقوه، بیجیبه السید (اگر عربستان به زودی حریری را برنگرداند، سید او را
برمیگرداند)».
4- در وضعیت توفیقات راهبردی جبهه خودی و استیصال جبهه غرب، و در
حالی که فوکویاما تئوری پرداز «پایان تاریخ» درباره بن بست ناشی از
بیعدالتی و شکاف طبقاتی لیبرالیسم هشدار میدهد، مایه تاسف است لیبرالهای
وطنی بخواهند مانند وزیر بیکفایت راه، مشق لیبرالیسم و اقتصاد آزاد کنند.
آنها همواره تاخیر فاز دارند؛ هنگامی که مارکسیسم در حال فروپاشی بود،
اغلب سوپر چپ بودند و حالا که لیبرالیسم در حال زمین خوردن است، ادای راست
درمیآورند! دولت از یک سو دچار نابسامانی ستادی (به هم ریختگی چهار
وزارتخانه اقتصادی) است و از سوی دیگر گویا نمیخواهد از سیطره «روح استیلا
طلب برجام» خارج شود. بیعلت نیست آزاد ارمکی جامعهشناس حامی دولت
میگوید «دولت روحانی با هاشمی و احمدینژاد فرق میکند. دولت، بعد از
برجام تمام شد. وقتی برجام به هم ریخت، دولت روحانی نیز به اتمام رسید؛ چون
تمام هویت خود را به برجام گره زده بود. کشور مشکل اقتصادی دارد اما دولت،
وزیر اقتصاد ندارد». شبیه همین انتقاد را کارشناسان اقتصادی حامی دولت
مطرح میکنند.
5- نمایندگان مجلس که از رای اعتماد به وزرا تا تصویب لایحه CFT با
دولت همراهی کردهاند، از چهار پاسخ رئیسجمهور به پنج سؤال اقتصادی قانع
نشدند. اما باز هم، اراده درستی شکل نگرفته و دولت همچنان در تعلیق بهسر
میبرد. وزیر راه و شهرسازی با استعفای طلبکارانه، و وزیر صنعت و تجارت با
معرفی شدن برای تصدی وزارت رفاه و کار، از استیضاح و مواخذه در ساحت افکار
عمومی شانه خالی کردند. اما مشکل، باقی است. وقتی آقای روحانی وزیرِ در
معرض استیضاح را برای تصدی وزارت رفاه و کار معرفی میکند؛ یعنی از عملکرد
او راضی است؛ ولو اینکه مردم و نمایندگان و فعالان اقتصادی رضایت نداشته
باشند. آیا مهم نیست وزارت صنعت، با تولید و تجارت و مصاف نابرابر صنایع
داخلی با سیل واردات و همچنین قیمت خودرو و سایر تولیدات انحصاری دولت چه
کرده است؟ اگر وزیر صنعت، رئیس ستاد انتخاباتی دولت در انتخابات 96 بوده،
وزیر راه نیز همین سمت را برای اصلاحطلبان در انتخابات 88 داشته است.
6- آقای آشنا مشاور رئیسجمهور حرف درستی زده که «کاش در کشور یک
بخش تخصصی برای حسابداری فرصتهای از دست رفته ایجاد شود». وزیر راه و
شهرسازی به شهادت کارشناسان حامی و منتقد دولت، باید برکنار میشد، اما آن
قدر با او مماشات شد تا طلبکارانه استعفا کرد. او پنج سال فرصت رونق
اقتصادی و رفع یکی از اصلیترین مشکلات بیش از نیمی از مردم را نابود کرد.
بخش مسکن، یکی از حوزههای راهبردی است که ارتباط چندانی با تحریم ندارد و
به همین دلیل میتوانست اسباب رونق تولید باشد. مزیت دیگر اینکه صدها شاخه
صنعتی و تولیدی، مستقیم و غیرمستقیم با تولید مسکن ارتباط دارند و ظرفیت
ایجاد صدها هزار شغل در این بخش وجود دارد. میشد نقدینگی 1600 هزار
میلیارد تومانی را که یکی از دلایل اصلی آشفتگی بازار است، به سمت تولید
مسکن هدایت کرد تا هم مشکل چند ده میلیون متقاضی مسکن مرتفع گردد و هم
اقتصاد ملی دچار تورم شدید نشود. در اینجا ما نه از تحریم، بلکه از
بیکفایتی خسارت دیدیم.
7-وزیری که ادعا میکند نمیتوانسته با دولت کار کند، چرا پنج سال
کشور را معطل خود کرد؟ و چرا پنج سال از سوی رئیسجمهور تحمل شد؛ برای کدام
تخم دو زرده در مدیریت؟ یکی از چندین خسارت او آن است که طبق قانون، از
سال 94 مکلف به راهاندازی سامانه برای شفافسازی معاملات مسکن و اخذ
مالیات از خانههای احتکار شده بود اما طفره رفت. تعداد واحدهای احتکار شده
ظرف شش سال، از یک میلیون و نهصد هزار به دو میلیون و پانصد هزار واحد
رسید. چنین مدیری فراتر از برکناری، باید محاکمه شود اما او در حالی که فقط
در یک سال موجب افزایش 72 درصدی قیمت مسکن شده، با بهانهتراشی استعفا
میدهد!
8- معیشت مردم و آینده و پیشرفت کشور چرا باید گروگان دعوا و تسویه
حساب میان دو حزب دولتی کارگزاران «(طیف کرباسچی- جهانگیری- زنگنه) و
«اعتدال و توسعه (تیم نوبخت، واعظی، ترکان و بانک) باشد؟ مگر کل ظرفیت
نخبگان یک ملت 80 میلیونی در این دو حزب چند صدنفره خلاصه میشود؟ مسئولیت
رئیسجمهور، استفاده از ظرفیت انبوه نخبگان فکری و اجرایی (اعم از موافق و
منتقد) است که معطل برخی تلقیهای حزبی و سیاسی مانده و عملا حربه ناکارآمد
تحریم دشمن را موثر میکند. دولت نیازمند تحول در رویکرد، تیم و
تدبیرهاست. آقای روحانی نباید خود را از ظرفیتهای عظیم فکری و عملیاتی
موجود در کشور محروم کند و معطل یک حلقه بسته مدیریتی بماند که هرچه در
چنته داشتند، عرضه کردهاند. الزام نیست که مثلا در وزارت راه و شهرسازی و
ظرفیت ضدتحریمی آن، وزیر دولت قبل از خود (با کارنامه ساخت دو میلیون واحد
مسکونی و صاحب خانه شدن ده میلیون نفر) را به همکاری دعوت کنند اما منطق
حکم میکند وزیر فعلی بهتر یا لااقل همتراز وزیر قبل از خود باشد.
وزارتخانههایی مانند وزارت راه و شهرسازی، مدیریتی غیرسیاسی و فنی و تخصصی
هستند. رئیسجمهور میتواند از ظرفیتهایی مانند قرارگاه سازندگی
خاتمالانبیا(ص) که خلاقیت و توانمندی خود را در احداث پالایشگاه، اتوبان،
سد و تاسیسات صنعتی و عمرانی عظیم نشان داده، استفاده کند. باید از سپاه و
بسیج و دیگر مراکز حضور نخبگان پرانگیزه و کارآمد بهعنوان توانمندی برآمده
از متن ملت، برای شکستن حصار تحریم و خودتحریمی استفاده کرد. به یاد
بیاوریم چگونه تحریمهای سنگین در حوزههایی مثل بنزین از همین طریق مضمحل
شد.
9- حتما باید از دولت به عنوان خط مقدم ایستادگی مقابل فشار دشمن
حمایت کرد و قوای دیگر باید بر این امر اهتمام داشته باشند؛ اما نه درباره
خطاها و اشتباهات.آقای جهانگیری میگوید «در جلسه شورای هماهنگی اقتصادی
سران سه قوه تصریح شد تصویب FATF در مجلس از نیازهای ضروری کشور است». آیا
این شورا، روابط عمومی وزارت خارجه است؟ قرار است در آن شورا تدابیر
اقتصادی درونزا اتخاذ شود یا بیتوجه به عبرتهای اجرای یکطرفه برجام و
دو سال همکاری زیانبار با FATF ، دوباره درس عبرت شویم؟ نقشه غرب، چنانکه
در آخرین بیانیه FATF هم دیده میشود، هُل دادن ایران به وادی انتظار،
معطلی و روزمرگی، و جا ماندن از پویش پیشرفت است. آنها میخواهند ما را در
وضعیت «تعلیق و استثنا» نگه دارند؛ همان که در برجام برخلاف معاهده NPT
انجام دادند. اعتراف نیکی هیلی سفیر آمریکا در سازمان ملل گویاست؛ «در
راستای سیاست مرد دیوانه، همواره ترامپ را تند مزاج، ترسناک و غیرقابل
پیشبینی به تصویر میکشیدم تا رقبا خواست ما را بپذیرند». آمریکا یقین
دارد تحریم در ایران اثر نمیکند. آنها به انواع شگردهای خودتحریمی از داخل
امید بستهاند.
امیر مسروری در خراسان نوشت:
زلمای خلیل زاد با بازگشت به افغانستان موج جدیدی از سیاست های آمریکا را دنبال می کند. چهره خلیل زاد به عنوان یک جمهوری خواه همیشه مورد توجه این حزب بوده است و یاران بوش او را به عنوان متولی اصلی حمله آمریکا به افغانستان و هدایت آن تلقی می کنند. اطرافیانش او را یک پای تمام پرونده های افغانستان در آمریکا پس از 1979 می دانند و معتقد هستند، زلمای خلیل زاد مورد توجه تمام مسئولان آمریکایی در طول تاریخ افغانستان بوده و هرجا اسمی از کابل به میان می آید، شاه زل یکی از طرف های مشورت است. نقش او در شکل گیری القاعده، طالبان، مجاهدان علیه شوروی، جنگ علیه شوروی، انتقال عناصر القاعده به عراق در نشست کردستان قبل از سقوط صدام، دولت سازی پس از اشغال در افغانستان، به روی کار آوردن کرزای و حالا پرونده آینده افغانستان، کاملا محسوس است. در تحلیل ها نشان می دهد زلمای خلیل زاد یکی از عناصر اصلی سازمان دهی طالبان افغانستان در ابتدای تشکیل این گروه بود. حتی در نقش تسلیح القاعده افغانستان فعال بوده و این شخصیت در طول سال های اخیر رابطه خود را با سران این گروه ها، حفظ کرده است.
حرکت افغانستان به تشکیل پارلمان در سال 2018 و تشکیل دولت در سال 2019، حرکتی مهم و حساس برای تمامی بازیگران خارجی این کشور است. ترامپ در مناظرات انتخاباتی خود بارها از بی فایده بودن حضور در افغانستان می گفت و کلینتون را متهم به هزینه های بی فایده می کرد؛ اما در کمتر از یک سال از روی کار آمدنش، دستور بازگشت نیروهای نظامی و افزایش نظامیان آمریکایی را صادر کرد و از زلمای خلیل زاد خواست تا سفارت این کشور را در افغانستان برعهده بگیرد. خواب آمریکا برای افغانستان را باید در چند پرده بازخوانی کرد:
الف) هدف آمریکا از جنگ افغانستان صرفا براندازی حکومت طالبان یا برخورد با سرکرده گروه القاعده نبود. حضور آمریکا در افغانستان یک برگ برنده برای این کشور در منطقه ویژه ژئوپلیتیک غرب آسیا و آسیای مرکزی است. از یک سو افغانستان باتلاق همیشگی روس هاست و از سوی دیگر ایغورها بازیگران خوبی هستند تا با کنترل آن، پکن مجبور به پذیرش تعهدات سنگینی شود. از سویی مرز گسترده زمینی با ایران، فرصت مناسبی است که تهدیدات آمریکا علیه کشورمان سریع تر انجام شود. پایگاه های آمریکایی در افغانستان نیز نشان می دهد، تنوع و گستردگی آن بیش از آن که تدافعی و برای تامین امنیت افغانستان باشد، برای یک تهاجم به دیگر کشورها طراحی شده است. حال ترامپ دریافته برای فشار به ایران نیاز است از خاک و مرز افغانستان استفاده کند. پرونده انتقال داعش به افغانستان برای بازیگری علیه ایران دیگر هدف آمریکا در کوتاه مدت است که با آمدن زلمای خلیل زاد تکمیل شد.
ب) مدیریت طالبان و جلوگیری از تسلط این گروه بر کابل، دیگر طرح برنامه ریزی شده آمریکاست. به نظر آمریکا طالبان از کنترل آن ها خارج شده و نمی توان با آن بر سر موضوعات حساس و حیاتی مذاکره کرد. رفتن زلمای خلیل زاد به عنوان پدر گروه های افغانستانی در واقع تغییر سیاست های آمریکا در قبال طالبان نیست بلکه به دنبال کاهش سرعت این گروه برای تسلط بر کابل و از دست دادن افغانستان است. آمریکایی ها می دانند از دست دادن کابل و بسیاری از شهرهای دیگر، یک آبروریزی بین المللی است و از طرفی طرح های مهم آمریکا را در غرب آسیا مختل می کند. طالبان رقیب جدی داعش در افغانستان و از گروه هایی است که در مقابله با داعش، فتوای جهادی صادر کرده است. در صورتی که آمریکا بخواهد از بازیگری داعش در افغانستان برای ناامن سازی منطقه استفاده کند، مجبور است طالبان را کانالیزه کند تا آن ها مانع از طرح های واشنگتن نشوند. گزارش های منتشر شده از محل استقرار داعش و نزدیکی آن به پایگاه های آمریکایی بدون «لجمن» نشان از هماهنگی کامل این دو مجموعه با یکدیگر دارد.
ج) آمریکایی ها تمایلی ندارند افغانستان در اختیار مجاهدانی قرار بگیرد که ارتباطی هم با ایران داشته اند. مسئله ای که با اشتباه آمریکایی ها در عراق هزینه ای به مراتب سنگین تر تحمیل کرد. آمریکا تصورش را نمی کرد بازگشت مجاهدان عراق به بغداد می تواند این کشور را به یک شریک راهبردی برای ایران تبدیل و کمربند محور مقاومت را تکمیل کند. ترس آمریکایی ها بازگشت مجاهدان افغانستانی به قدرت و تکرار اشتباه عراق است. زلمای خلیل زاد به کابل بازگشت تا همچون سال های اولیه حضور آمریکا، پرونده تشکیل دولت مرکزی افغانستان را در زمینه سیاست های آمریکا طراحی کند، اما این بار بدون حضور یک نیروی مجاهد افغانستانی. در واقع آمریکا نمی خواهد ظرف مدت کوتاهی افغانستان را هم مثل عراق از دست بدهد.
بازگشت شاه زل، بیش از آن که یک بازی سیاسی باشد، برگشت ترامپ به سیاست های بوش در موضوع افغانستان است و به نظر می رسد تفاوت این سیاست ها با دوران بوش، چالش های ترامپ با اسلام آباد و حمله مستقیم سیاسی به پاکستان است. در واقع زلمای خلیل زاد برگشت تا این شکاف را پر کند و سیاست های ترامپ در افغانستان همانند بوش اجرایی شود. اما تفاوت این سیاست ها، بازسازی دوباره دولت افغانستان از پایین بدون حضور یک نیروی مجاهد افغانستانی است.
امید رامز در وطن امروز نوشت:
روز شنبه نامه استعفای عباس آخوندی، وزیر راه و شهرسازی در رسانهها منتشر و بلافاصله نیز با خبر پذیرش این استعفا توسط رئیس جمهور، همراه شد، بنابراین بد نیست به همین بهانه عملکرد 5 ساله آخوندی مورد ارزیابی قرار گیرد. کارنامه عباس آخوندی در 2 حوزه نظری و عملی قابل بررسی است و وضعیت حال حاضر بازار مسکن که ساماندهی آن به عنوان ابتداییترین «حقوق شهروندی» در دولتی که گفتمان حاکم بر آن احقاق همین حقوق است، جزو اصلیترین ماموریتهای این وزارتخانه محسوب میشود، نشان میدهد وزیر میلیاردی در این حوزه کارنامه قابل قبولی در دوره 5 ساله وزارتش نداشته است.
نامه استعفای آقای آخوندی حاوی نکته مهمی است و آن اینکه آخوندی با
تاکید مجدد بر گزارههای حقوق مالکیت، بازار آزاد و حاکمیت قانون، مجددا
ارادت خود را به ساحت قدسی(!) نولیبرالیسم نشان میدهد اما همزمانی تصادفی
انتشار این نامه (در تاریخ 10 شهریور نگاشته شده)، با مصاحبه نشریه
بریتانیایی «نیواستیتمن» با فرانسیس فوکویاما، تئوریسین نظریه «پایان
تاریخ» که در دهه 90 و پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، لیبرالیسم را
نقطه پایانی تکامل ایدئولوژیک بشر و جهانی شدن اندیشه لیبرال- دموکراسی را
به عنوان آخرین نوع حکومت بشری تلقی میکرد و همچنین انتقادات علمی شدید
دکتر فرشاد مومنی به نظریات «اقتصاد بازار» دولت که در موسسه مطالعات دین و
اقتصاد مطرح شد، بیاعتباری نگاه ایدئولوژیک آخوندی به اقتصاد بازار را
بیش از پیش نشان داد.
فوکویاما در مصاحبه اخیر خود در پاسخ به این سوال که احیای مجدد چپ
سوسیالیست در انگلستان و آمریکا را چگونه ارزیابی میکند، گفت: «دوره
متمادی استقلال بازار که در زمان ریگان و تاچر آغاز شد، از جوانب مختلف
آمار فاجعهباری داشته است... به نظر میرسد برخی چیزهایی که مارکس گفته،
درست از آب درآمده است». اگر چه ارجاع به سخنان اخیر فوکویاما به منزله
تایید مارکسیسم و سوسیالیسم نیست اما بخوبی شکست نگاه اقتصادی مبتنی بر
لیبرالیسم را که آخوندی خود را پایبند به آن میداند و دلیل استعفای خود را
در یک فرافکنی هوشمندانه(!) عدم پایبندی دولت به گزارههای آن میداند، به
اثبات میرساند. انتقاد آخوندی از دولت در حالی مطرح میشود که اولا هفته
گذشته مسعود نیلی، مشاور اقتصادی دولت در پاسخ 20 صفحهای به انتقادات دکتر
عباس شاکری به پایبندی دولت روحانی به اقتصاد بازار اذعان داشته و از آن
دفاع کرده بود. بررسی شرایط اقتصادی کشور فیالمثل در حوزه آموزشوپرورش و
دانشگاه نیز این نظر را تصدیق میکند.
ثانیا دکتر شاکری و دکتر فرشاد مومنی نیز انتقادات علمی شدیدی به
اصرار تیم اقتصادی دولت به نظریات اقتصاد بازار، مطرح کرده بودند؛ از جمله
عدم توجه به بسترسازی نهادی لازم برای ایجاد اقتصاد مبتنی بر بازار، عدم یک
زمینه عادلانه برای تحقق بازار خنثی و بیطرف، تضاد مبانی اقتصاد بازار با
عدالت اجتماعی، به رسمیت شناختن حقوق مالکیت بدون توجه به تامین حقوق
ابتدایی جامعه برای داشتن حداقلهای یک زندگی شرافتمندانه و بدون انباشت
سرمایه لازم. اینها از انتقادهایی بوده که به نظام اقتصادی مبتنی بر بازار
که نیلی و آخوندی تمامقد از آن دفاع میکنند، مطرح شده است.
در حوزه کارکردی نیز انتقادات جدی به عملکرد آخوندی وارد است.
نگاهی به آمار رشد اقتصادی بخش مسکن به عنوان یکی از بازارهای پرتلاطم
ماههای اخیر از سال 93 تا 96 نشان میدهد رشد طرف عرضه مسکن در این سالها
بسیار نامطلوب بوده و آخوندی که مسکنمهر را (به عنوان سرپناه میلیونها
نفر از اقشار متوسط و ضعیف) «مزخرف» میدانست و سراب مسکن اجتماعی را برای
مردم تصویر میکرد، نتوانست انتظارات را برآورده کند. رشد اقتصادی مسکن در
سالهای 93 تا 96 به ترتیب 5/1- درصد، 13- درصد، 9/14- درصد و 2/1- درصد
بوده است. این در حالی است که اولا بنا بر نتایج سرشماری نفوس و مسکن در 4
ساله منتهی به سال 95، بیش از 2 میلیون ازدواج در کشور ثبت شده که نیاز به
مسکن را افزایش داده است و ثانیا نوع، تعداد و مبلغ تسهیلات مسکن، طرف
تقاضا را در این سالها به میزان قابل ملاحظهای افزایش داده است. ضمن
اینکه عدم ایجاد یک ساختار مالیاتی که مانع از سفتهبازی و خرید بیش از
نیاز در بازار مسکن شود، مسکن را بیش از پیش به یک کالای سرمایهای و لوکس
تبدیل کرد.
آخوندی سال 93 در مخالفت با 2 مورد از طرح 9 بندی مرکز پژوهشهای مجلس، وضع قوانین مالیاتی جدید، مالیات بر خانههای خالی و مالیات بر عایدی سرمایه را غیرمفید و خطرناک خوانده بود و جالب اینجاست که خود او 4 سال بعد و در سال 97، همین طرحها را برای کنترل بازار مسکن پیشنهاد کرد؛ بخوانید نوشدارویی پس از مرگ سهراب! این عوامل در کنار هم، به علاوه مشکلات موجود در نقدینگی و همچنین راکد و کمسود بودن فعالیتهای اقتصادی مولد و ساختار نظام بانکی، سبب شد بخش مسکن در سالهای گذشته و بویژه ظرف 6 ماه گذشته رشد 300 درصدی را تجربه کند که به نوبه خود، با در نظر گرفتن شاخص «افزایش نرخ نسبت به بازه زمانی»، یک رکورد محسوب میشود. حوادث ریلی، هوایی و جادهای نیز در دوره وزارت آخوندی افزایش قابل توجهی داشت که هر یک از آنها بهتنهایی میتوانست عامل استعفای یک مدیر حرفهای و دلسوز باشد. اما در حالی که در حادثه دلخراش قطار سمنان که استفاده از تجهیزات تقلبی با هزینه چندصد میلیاردی موجب مرگ چندده نفر از هموطنان شد، همه منتظر استعفا یا حداقل عذرخواهی آخوندی بودند ولی وزیر همیشه طلبکار، با عبارت مشهور «نگران نباشید، مسافران بیمه هستند» بدون هرگونه مسؤولیتپذیری، غائله را فیصله داد. به همه اینها اضافه کنید مشکلات موجود در بافتهای فرسوده شهری را که حدود 20 میلیون نفر از مردم کشور را در خود جای داده است. آخوندی در ابتدای دولت وعده پرداخت سالانه 200 هزار فقره تسهیلات را مطابق برنامه ششم برای بهسازی و مرمت بافتهای فرسوده داده بود که به هیچعنوان محقق نشد.
گروه سیاست نامه نیوز: 15 روز تا اجرایی شدن مرحله دوم تحریم های آمریکا علیه ایران زمان باقی است. دو دیدگاه درباره تبعات این اتفاق مطرح می شود. جمعی از تحلیلگران سیاسی و اقتصادی معتقدند «شوک دیگری به کشور وارد خواهد شد و وضعیت را از حال حاضر سخت تر می کند» اما در مقابل کسانی هم هستند که می گویند «همه آثار تحریم های یکجانبه آمریکا نمایان شده و اتفاق جدیدی نخواهد افتاد بنابراین وقتی 13 آبان برسد و تغییری رخ ندهد جو روانی تحریم ها از بین می رود که نتیجه اش بهتر شدن اوضاع خواهد بود».
حجت الاسلام سید محمدرضا میرتاج الدینی از جمله کسانی است که دیدگاه دوم را تأیید کرد و گفت: اگر تحریم های مرحله دوم آمریکا بخواهد از 13 آبان به اجرا دربیاید، اتفاق جدیدی نمی افتد چون در گذشته تحریم های شدیدتر از اینها را از سر گذراندیم بنابراین اقتصاد ایران در مقابل تحریم ها آبدیده و واکسینه شده است.
وی افزود: یک زمانی تحریم همه جانبه بود یعنی هم تحریم های آمریکا، هم تحریم های شورای امنیت، هم تحریم های اتحادیه اروپا وجود داشت و در چنین فضایی حتی کشورهای دوست هم نمی توانستند با ایران همراهی کنند. کشورهای چین، ترکیه، هند، روسیه و پاکستان در ظاهر به استناد تحریم های شورای امنیت سازمان ملل از همکاری با ایران اجتناب می کردند.
معاون رئیس دولت دهم یادآور شد: الان هیچ کدام آن وضعیت سابق وجود ندارد چون تحریم ها برآمده از قطعنامه شورای امنیت سازمان ملل نیست، ضمن آنکه اروپا راه خود را در حرف و سخن از تحریم های آمریکا جدا کرده و حتی تا آنجا پیش رفتند که می خواهند یک کانال مستقیم بانکی برای ایران باز کنند بنابراین آمریکا در اعمال تحریم ها علیه ایران تنهاست.
وی ادامه داد: ما در آن زمان که تحریم ها همه جانبه بود وزیر نفت دولت دهم آقای رستم قاسمی می گفت «حدود 170 میلیارد دلار نفت در طول آن ایام تحریم های همه جانبه نفت فروختیم» اما الان خیلی کشورها گفتند «ما تابع تحریم های آمریکا نیستیم و روابط خرید و فروش نفت با ایران و سایر مراودات اقتصادی و تجاری را خواهیم داشت».
عضو جبهه مردمی نیروهای انقلاب اسلامی تأکید کرد: آمریکا می خواهد تا 13 آبان جلوی فروش نفت ایران را بگیرد اما هیچ وقت نمی تواند به مقصود خود برسد چون در دوره تحریم های همه جانبه ما روزانه حدود یک میلیون بشکه نفت می فروختیم.
وی افزود: با فرارسیدن 13 آبان فشار روانی تحریم نیز برداشته خواهد شد و شرکت های اقتصادی و مردم خواهند دید وضعیت جدیدی پیش نمی آید بنابراین آرامش بیشتری بر اقتصاد کشور حاکم می شود.
این فعال سیاسی اصولگرا اظهار کرد: در نوسانات ارزی دو مسئله اثر داشت، یکی بحث جنگ روانی بود چون قبل از آنکه تحریمی اعمال شود، این نوسانات ارزی به وجود آمد، دوم برخی سوءتدبیرها و تصمیم های ناپخته فضای اقتصاد کشور اثر داشت که فضا جامعه را به هم ریخت.
میرتاج الدینی تأکید کرد: ما باید براساس تجارب گذشته تدبیرهای درست داشته باشیم، از آن طرف کشور از شرایط روانی عبور می کند بنابراین هیچ اثر جدیدی علیه اقتصاد ایران رخ نمی دهد.
مجتهد، افشاگر سعودی در پیامی در شبکه های اجتماعی خود به پشت پرده سفر پمپئو به ریاض و ملاقات با بن سلمان پرداخته است.
به گزارش گروه روی خط رسانه های خبرگزاری برنا؛ مجتهد، معارض و افشاگر سعودی در پستی پیرامون سفر مایک پمپئو، وزیر خارجه آمریکا به عربستان سعودی نوشته است: ترامپ، پومبئو را نه برای حقیقت یابی بلکه برای هماهنگی با بن سلمان و داستان پردازی درباره «گروه مارقین» فرستاده است تا سخنان ترامپ با وی تناقض نداشته باشد.
وی در ادامه آورده است: اما به نظر می رسد شرایط برای بن سلمان به گونه ای است که حتی علیرغم تلاش ترامپ برای نجات وی هیچ راه خلاصی ندارد و مشکلش با سرعت بحرانی خواهد شد و کاملا دراماتیک سقوط خواهد کرد
مایک پمپئو، وزیر امور خارجه ایالات متحده برای گفتوگو با پادشاه عربستان درباره ناپدید شدن جمال خاشقجی و احتمال قتل این معارض عربستانی به ریاض سفر کرد.
مال خاشقجی، روزنامهنگار منتقد از زمان ورود به ساختمان کنسولگری عربستان سعودی در استانبول از سهشنبه هفته گذشته (۱۰ مهرماه/۲اکتبر) ناپدید شده است.
برخی مقامهای ترکیهای گفتهاند او در داخل این ساختمان کشته شده، اما مقامهای سعودی معتقدند او ساختمان را ترک کرده است. رژیم سعودی از انتشار فیلمی که ادعایش برای خروج خاشقچی را تأیید کند خودداری کرده است.
خاشقجی سپتامبر ۲۰۱۷ از عربستان متواری شد و بعد از آن به عنوان ستوننویس «واشنگتنپست» مقالههایی در انتقاد از سیاستهای کشورش به ویژه «محمد بن سلمان»، ولیعهد سعودی منتشر کرد.
وی از جمله منتقدان صریح دخالت نظامی ائتلاف تحت رهبری عربستان سعودی در کشور یمن بود.
شبکه تلویزیونی الجزیره قطر در گزارشی به نقل از منابع مطلع در ترکیه اطلاعات جدیدی درباره جمال خاشقچی، روزنامه نگار ناراضی سعودی، منتشر و اعلام کرد که این روزنامه نگار توسط پزشک ویژه نیروهای امنیتی سعودی به قتل رسیده و مثله (قطعه) شده است.
به گزارش گروه روی خط رسانه های خبرگزاری برنا؛ الجزیره
با استناد به تصاویر و صداهای ضبط شده در داخل کنسولگری عربستان و به نقل
از منابع خود اعلام کرد که خاشقچی دو هفته پیش و دقایقی بعد از ورود به
کنسولگری عربستان در استانبول توسط "صلاح الطبیقی" پزشک ویژه تشریح (کالبد
شکافی) که با نیروهای امنیتی عربستان همکاری دارد، کشته شده است.
در این گزارش آمده است، خاشقچی در عرض هفت دقیقه و در داخل اتاق سرکنسول
عربستان کشته شده و اجزای بدن او توسط این پزشک از هم جدا شده است.
به گفته الجزیره، الطبیقی بعد از کشتن خاشقچی از کنسول خواسته بود تا اتاق را ترک کند سپس اقدام به مثله کردن جسد کرده بود.
او همچنین از همکارانش خواسته بود که هنگام مثله کردن جسد خاشقچی موزیک گوش کنند.
بر اساس این گزارش، روزنامه نگار سعودی قبل از مرگ بدون اینکه مورد بازجویی
قرار گیرد، ضرب و جرح و به او ماده ای مخدر تزریق شده است.
خاشقچی 2 اکتبر (10 مهر ماه) پس از ورود به ساختمان کنسولگری عربستان در استانبول ناپدید شد.
به گزارش ایرنا، روزنامه واشنگتن پست پیشتر اعلام کرد که تصاویر ویدئویی و
صدای ضبط شده ای موجود است که اثبات می کند خاشقچی پس از شکنجه، کشته شده
است.
خاشقچی که پس از انتصاب بن سلمان به عنوان ولیعهد عربستان، این کشور را ترک
کرد و به آمریکا رفت، در روزهای اخیر قصد ازدواج با یک زن تبعه ترکیه را
داشت و برای طی کردن مراحل ثبت ازدواج خود مجبور به مراجعه به کنسولگری
عربستان در استانبول شده بود.
ناظرین امور منطقه می گویند ،با توجه به تسلط بی سابقه ولیعهد عربستان بر
امور کشور ، بعید به نظر می رسد که ربودن و کشتن جمال خاشقچی بدون اطلاع وی
صورت گرفته باشد.
«دولت بیبرنامه است؛ حاکمیت بیبرنامهتر!»؛ این نظر یک فعال اصلاحطلب است که میگوید: تنها دولت دچار بی عملی نشده بلکه ما شاهد بیعملی در سطوح کلانتر از دولت هم هستیم.
سرویس سیاست مشرق - «وبلاگ مشرق» خوانشی روزانه در لابهلای اخبار و مطالب رسانههای کشور است. ما درباره این خوانش البته تحلیلها و پیشینههایی را نیز در اختیار مخاطبان محترم میگذاریم. شنبه تا چهارشنبه ساعت ۷:۳۰ با بسته ویژه خبری-تحلیلی مشرق همراه باشید.
***
«حسین مرعشی»، فعال اصلاحطلب، از دستگیرشدگان فتنه 88 و سخنگوی حزب کارگزاران سازندگی، در بخشی از یک مصاحبه با خبرگزاری ایلنا گفته است:
«ما باید قبل از این که به این نقطه برسیم خودمان را آماده میکردیم. قبل از پایان جنگ روزی آیت الله هاشمی به امام نامه نوشت و بیان کرد تا شما هستید مساله جنگ و رابطه ایران و آمریکا را حل کنید ایشان آن موقع این روزها را میدید من بارها و بارها از آقای هاشمی شنیدهام که نباید کشور را برای همیشه در پرتگاه نگه داریم تا یک حادثه ما را به دره پرتاب کند. ما باید تا فرصت داریم کشور را از لبه پرتگاه دور کنیم و به یک نقطه امن ببریم اما این کار را انجام ندادیم و امروز یک دیوانه در آمریکا یقه ما را گرفته است.»
وی همچنین اظهار میکند: ما باید برای ریاضت اقتصادی آماده بشویم چرا که دوران سختی پیش روی داریم.[1]
*بدیهیست که این سطح بحراننمایی و شیطنت از جانب چهرهای که در فتنه سال 88 به دلیل تبلیغ و توطئه علیه نظام اسلامی دستگیر و مجازات شد، هرگز جای تعجب نیست.
حسین مرعشی چندی قبل نیز طی اظهاراتی از این گفته بود که اقتصاد کشور آتش گرفته است![2]
پیش از مرعشی، اسحاق جهانگیری معاون اول رئیسجمهور و دیگر عضو ارشد حزب کارگزاران سازندگی هم دو مرتبه تأکید کرده است کشور در «شرایط ته درّه» قرار دارد.[3]
این اظهارات تأکیدآمیز بر شرایط بنبست، وجود بحران و احضار شرایط اسقاط نظام اما در حالیست که نه تنها نشانههای واقعی این رخدادها جز در لسان اصلاحطلبان دیده نمیشود بلکه آمار اقتصادی کشور، ثابت کننده خلاف این حرفهاست. ضمن اینکه مقام معظم رهبری نیز بارها و بارها تأکید کردهاند که این قبیل سخنان صحیح نیستند و القای آنها عمل به نسخ دشمن است.
جالبتر آنکه افرادی از مقامات دولتی نیز صراحتاً ابراز کردهاند که القای ناامیدی به مردم یک «خیانت بزرگ» است اما دوستان همین افراد در ستاد مشترک دولت و اصلاحطلبان به مسئله سیاهنمایی به عنوان قوت روزانه نگاه میکنند و همانطور که در اظهارات مرعشی نیز مشاهده میشود؛ روزی وجود ندارد که یک حرف جدید با هدف القای موت اقتصاد کشور نزنند!
اظهارات مرعشی در حالیست که ایران اسلامی حتی در دوران 8 ساله دفاع مقدس و هنگامهای که حتی کشتیهای حامل غذای مردم ایران نیز در خلیج فارس هدف موشک دشمن قرار میگرفت اما دچار شرایط ریاضت اقتصادی نشد.
و اساساً در کشوری که صاحب عظیمترین ذخایر نفت و گاز جهان است و هزاران کیلومتر مرز آبی و خاکی دارد؛ فرض ریاضت اقتصادی به لحاظ علمی نیز چندان منطقی نیست.
مرعشی و دوستان او در ستاد مشترک دولت و اصلاحطلبان همچنین به هر دلیلی اِبا دارند از اینکه بگویند اقتصاد ایران هماکنون در جایگاه هجدهمین اقتصاد جهان است، نرخ بیکاری ایران بر اساس آمار جهانی نسبت به 2 سال قبل کاهش یافته است، اختلاف طبقاتی یا همان ضریب جینی در ایران از آمریکا هم رتبه بهتری دارد و ایرانیها از نظر جایگاه امید به زندگی نیز در رتبه چند کشور اول جهان هستند.
طنز تلخ ماجرا نیز آنجاست که اگر هم مشکلی در کشور وجود دارد؛ کسی از مرعشی و دوستان او که رئیسجمهور روحانی و مشکلات فعلی را در دامن مردم ایران گذاشتهاند توقع ارائه راه حل جدید ندارد بلکه همه منتظر عذرخواهی رسمی اصلاحطلبان برای وضع موجود کشور و ارائه راه حل جهادی از سوی رقبای دولت و اصلاحطلبان هستند.
اما متأسفانه اصلاحطلبان و دولت آنها به تنها چیزی که در قبال وضع موجود عمل نمیکند؛ مقوله عذرخواهی رسمی، کمک گرفتن از تفکر مدیریت جهادی و پذیرش علنی مسئولیت مشکلات است.
این اقدام مرعشی و دوستان او، مصداق آن مجرمی است که برای رفع کیفر خود مرتکب جرمی دیگر میشود!
گفتنیست، برخی آگاهان سیاسی معتقدند ریشه این سیاهنماییهای عجیب و غریب و بحراننماییها از اقتصاد کشور در آنجاست که جریان سیاسی خاص قصد ایجاد «فتنه اقتصادی» را دارد و میخواهد با جعل و قلب واقعیتهای روز کشور (اعم از کتمان مثبتات عمومی کشور و نیز عدم پذیرش مسئولیت در قبال مشکلات پیش آمده) مردم را علیه نظام اسلامی بشوراند.
چپهای ستادی در این باره از مقولاتی مثل «اغتشاش میلیونی»، «خیابان» و «اصلاحطلبان در حکومت بعدی» هم سخن راندهاند...
***
«محمد کیانوشراد»، فعال اصلاحطلب و از نمایندگان مستعفی مجلس ششم طی اظهاراتی که روزنامه ایران آنها را منتشر کرد با اشاره به چیزی تحت عنوان «شروع موج جدید تخریبها علیه اصلاحطلبان، بویژه رئیس دولت اصلاحات»! گفته است:
بگذارید افراطیون اصولگرا عصبانی باشند و در این عصبانیت هرچه بیشتر خود را در بیاخلاقی و بیمعرفتی غرق نمایند.
او میافزاید:
در تحلیل این مواضع تند چیزی جز حسادت، حقد و ناتوانی دیده نمیشود و برخی اتهامزنندگان به خاتمی دقیقاً در چارچوب اخلاق ماکیاولی با نقاب اسلامی حرکت میکنند.
کیانوشراد تصریح میکند:
«شک نداشته باشید وضعیت کسانی که اینگونه بیمحابا و بدون توجه به اصول اخلاقی اولیه و انسانی دیگران را مورد تعرض قرار میدهند در آینده و در پیشگاه مردم روشن خواهد شد تردید نباید داشت که در برخی جریانات افراطی سیاسی رد پای سرویسهای اطلاعاتی بیگانگان را میتوان به وضوح شاهد بود.»[4]
قبل از کیانوشراد، مجید انصاری نیز طی اظهاراتی مدعی نفوذ اسرائیل و منافقین در سازمان سپاه شده بود.[5]
*چهرههای جریان سیاسی خاص همواره در مقابل مسائلی که نسبت به آنها مصلوبالید و در موضع ضعف هستند، مواضع عجیبی میگیرند.
غیر از آنچه که در بالا ذکر شد، زمانی «رسول منتجبنیا» هم در اعتراض به ردّ صلاحیت خود و تعدادی از دوستانش در شورای نگهبان اینطور گفته بود که این ردّ صلاحیتها توهین به اسلام، توهین به ولایت فقیه و یک توطئه بوده است!
ما قضاوت درباره این اظهارات را به عهده مخاطبان محترم وامیگذاریم...
گفتنیست ادعای کیانوشراد درباره توهین اصولگرایان به خاتمی نیز بیشتر نوعی چاپلوسی برای خاتمی به نظر میرسد چون اساساً خبر خاص یا رویهای در این زمینه دیده نشده. ضمن اینکه همه میدانند ادبیات و اعتقاد دینی جریانات ارزشی کشور نیز با مسائلی مثل توهین و تحقیر همراهی ندارد.
***
روزنامه اعتماد به تازگی گفتوگویی را با علیرضا بهشتی، از فعالان اصلاحطلب انجام داد.
در بخشی از پرسش و پاسخ این گفتوگو میخوانیم:
اعتماد: برخی معتقدند دولت برنامهای برای بهبود اوضاع ندارد. از نظر شما دولت دچار بیعملی شده است یا خیر؟
بهشتی: بله. بسیاری از تصمیمات دولت مانند سایر تصمیماتی که در ساختار حاکمیت اتخاذ میشود، تصمیمات واکنشی است.
اعتماد: دلیل بیعملی دولت از نظر شما چیست؟
بهشتی: تنها دولت دچار بی عملی نشده بلکه ما شاهد بیعملی در سطوح کلانتر از دولت هم هستیم. چون در سطح توسعهای فقدان برنامه داریم، تمامی ارکان دچار بیعملی شدهاند.[6]
*پاسخ سادهای که بهشتی و خبرنگار اعتماد بایستی با آن مواجه باشند اینست که اگر حاکمیت هم مثل دولت بیعمل و بیبرنامه بود؛ آنگاه کشور دچار چالشهای جدی میشد زیرا هریک از ناکارآمدیها و اغلاط بیّن دولت مشترک اصلاحطلبان و آقای روحانی، به تنهایی کافیست تا یک کشور را به چالش بکشد.
چه اینکه افکار عمومی به خوبی میداند تشکلی اجرایی که نگاهش برای رفع مشکلات به خارج از کشور است، راهکار حل مشکلات را به جای مدیریت جهادی در مذاکره میبیند، معتقد به خالی بودن خزانه است، درس عاشورا را مذاکره میداند، علیه حاکمیت دچار انقلتهای جدی است، شرایط را شرایط بنبست و بحران میداند و صراحتا تأکید دارد که جامعه «ناامید» است؛ میتوانست عامل بروز چه بحرانهای بزرگی باشد...
از طرف دیگر، چیزی که در حال حاضر بایستی روزنامه اعتماد، آقای بهشتی و فیالجمله اصلاحطلبان به آن پاسخ بدهند اینست که چرا در سالهای 92 و 96 و با اینکه این بیعملی و بیبرنامگی دولت مورد اشاره بهشتی محرز بود اما بر حمایت از آقای روحانی تأکید و اصرار داشتند؟!
و از آن بدتر اینکه اصلاحطلبان چرا در انتخابات سال 96 با اینکه این بیعملی وضوح بیشتری داشت اما بر ادامه راه روحانی اصرار بیشتری ورزیدند و حتی از این گفتند که ما تضمین او هستیم و اگر روحانی هم نخواهد ولی به زور از او حمایت میکنیم!
پاسخ این سؤالات البته گام اول است و پس از آن نیز مرحله «عذرخواهی رسمی» ستاد جریان چپ از مردمی فرا میرسد که با تبلیغات اصلاحطلبان و تَکرار میکنم آنها به رئیسجمهور روحانی رأی دادهاند.
البته لازم به ذکر است که حتی پس از مرحله دوم و عذرخواهی رسمی از مردم نیز کسی انتظار ارائه راه حل یا انتقاد از چهرههای جریان سیاسی خاص را ندارد.